قند و عسل مامان و بابا سيدمحمدايلياقند و عسل مامان و بابا سيدمحمدايليا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره
زندگی عاشقانه ی مازندگی عاشقانه ی ما، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

ღايـــليـــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ

واكسن دو ماهگي گل پسر

1392/10/19 15:58
500 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم امروز روز واكسنت بود

مادرجون خيلي تو نگه داشتنت بهم كمك ميكنه خدا بهش عمر بده 9 ماه حاملگي تمام زحمتام رو دوش اون بود  الانم يه خط درميون اونجا ميمونيم.

صبح مادرجون لباستو پوشوند و بغلت كرد آماده رفتن به مركز بهداشت شديم

فدات بشم چقدر گريه كردي از درد زياد نفست صداي گريه ات در نمي اومد... جيغ ميزدي و گريه ميكردي

وقتي اومديم خونه بهت قطره استامينوفن دادم كه تب نكني ولي از درد يكسره گريه كردي

امشب قرار بود عمه ها و عموهات كادوي بدنيا اومدنت رو بيارن

 

اما نشد فردا شب ميان

 

برایت دعا می کنم
 
دعا می کنم که هیچ گاه چشمان تو را در انحصار قطره های اشک نبینم
 
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
 
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
 
همیشه از حرارت محبت گرم باشد.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خواب گو
19 دی 92 21:59
سلام دوست من وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
نجمه مامان امیرعلی
9 بهمن 92 17:20
محمد ایلیا :مامانی میدونستی باید قبلش به من قطره میدادی تا من کمتر درد بکشم اشکال نداره مامانی کم کم تجربه کسب می کنی مامان خوبم البته ببخشید که اینارو از زبون محمد ایلیا گفتما چون منم همیشه قبلش به دردونه استامینیوفن میدادم کمتر دردمی کشید وهمش خواب بود بهتر بود عزیزم